مائیم که پیشگام عشقیم
جانباخته امام عشقیم
ما را به شما اگر پیام است
پیوسته حمایت از امام است
خواهد کس اگر ز ما شفاعت
باید کند از امام اطاعت
مبادا خویشتن را وا گذارید
امام خویش را تنها گذارید
این است تمام آرزویم
سازش نکنید با عدویم
رسالت عاشورا پیام مکتب ما
لبیک یا امام است همیشه بر لب ما
ره سپر کوی حسینی شدم
از سر جان یار خمینی شدم
تا فتنه بجاست جای جنگ است
تسلیم و سکوت عین ننگ است
راه ما راه زینب است و حسین
جان فدای پیام پیر خمین
نویسنده و کارگردان: حسن ساجدی
تهیهکننده: جواد شفق
فیلمبردار: محسن بدرلو
تدوین: سعید سیدزاده
آهنگساز: همایون عطارودی
میکس و ترکیب صدا: بهرام بهزادی
مدیر تولید: مهدی کیهانی
صدابردار: مانی هاشمیان
طراح صحنه: حسن ساجدی
طراح و مجری چهرهپردازی: محمد زکیزاده
جلوههای ویژه: عظیم محمدی
بازیگران: رضا آقاربی، شاهین جعفری، منصور سهرابپور، امیر خزرایی، مینا نوروزی، داود بیدل، محمد اسدی، سلیمان امیری، توحید ساجدی، داریوش یاری
خلاصه داستان
جنگ ایران و عراق به اوج خود رسیده و شهرهای ایران توسط دشمن موشکباران میشوند. گروهی از نیروهای ویژه سپاه پاسداران برای انهدام سکوهای موشکی نیروهای دشمن بعثی، پس از هماهنگی با یکی از کردهای مبارز عراق وارد عمل میشود.
حسن ساجدی
Hasan Sajedi
متولد 1344 اردبیل. شروع کار فیلمسازی سال 1360 در صدا و سیمای اردبیل. نویسنده و کارگردان چندین فیلم و مجموعه تلویزیونی. ساخت مجموعههای «در جستوجوی باران»، «سنگرسازان بیسنگر»، «ردپای خورشید»، «حماسه خمینی» و ... ساخت فیلمهای داستانی «آنسوی خاکریز، عصا، پرواز در بوسنی، مادر، فرمان آتش و ...» برنده جایزه بهترین کارگردانی از اولین جشنواره فیلم دفاع مقدس.
یادداشت کارگردان:
دیروز اگر «فرمان آتش» میرسید، شور و هیجان سراسر وجود من را احاطه میکرد. نه فرصت ماندن بود و نه نوشتن و نه اندیشیدن به دنیایی که پشت سر گذاشته بودیم. انگار میان زمین و آسمان سبکتر از پر قو در سیلان بودیم. میرفتیم تا وصل شویم... ولی ماندیم تا جمله سوم دست نوشته شهید باکری «ره» نصیبمان شود. و اما امروز، دلگرم بودیم به فردای آن روزهایی که پاهامان در دره مسیر امامزاده داود یخزده بود. تا فرمان آتش را فرهاد وار در صخرههای قندیلی حک کنیم. فقط خدا میداند چه بر ما گذشت با زبان رمضانی هفتهها حرکت کردیم، تا قصه واقعی دفتر خاطراتمان را روایت کنیم. یک آن صدای طفلی از زیر آوار، فرمان آتش داد: بابا جونم بزن آفرین بابا! هرچند شب بلند سیاهی گذشت و ما در حسرت شفق در پس ابرهای دلگرفته پاییزی، این چند بیت را به گوش شیرین سرودیم: من از عاشقی ارث بردهام/ از این عاشقی از ازل مردهام/ اگر مردهام چه دردی مراست/ گمانم به دنیا گره خوردهام.
کارگردان: رحیم رحیمیپور
تهیهکننده: مؤسسه امور سینمایی بنیاد جانبازان و مستضعفان
نویسنده فیلمنامه: رحیم رحیمیپور
فیلمبردار: رضا بانکی
تدوین کننده: ایرج گلافشان
موسیقی: ناصر چشمآذر
صداگذار: روبیک منصوری
طراح صحنه: مجید میرفخرایی
چهره پرداز: غلامرضا جهانمهر
مسئول جلوههای ویژه: رضا رستگار، مصطفی رستگار
بازیگران: فرامرز قریبیان، هوشنگ توکلی، عنایت بخشی، احمد قدکچیان
35 میلیمتری، رنگی، 100 دقیقه
عبدالعلی صفری، بسیجی داوطلب از بهشهر مازندران (شمال کشور) به جبهههای نبرد حق علیه باطل در جنوب کشور اعزام شده است. او یک بار که از مرخصی بازگشته و با دوستانش در حال سلام و احوالپرسی است، در یکی از بیمارستانها برای عمل پای عبدالعلی صفری شورایی تشکیل دادهاند. منتهی به علت آن که ترکش درون پای وی بزرگ است، به آن مشکوک شده و این عمل را به دلیل نزدیک بودن ترکش به شریان فمورال دشوار میدانند. با این وجود یکی از پزشکان به نام دکتر انوری داوطلب میشود که او را عمل کند، اما با تردید روبرو شده و از عمل جراحی منصرف میگردد. هیچکدام از دکترهای جراح دیگر نیز جرأت نمیکنند پای عبدالعلی را عمل کنند، سرگرد پناهی با دکتر ناصر تابش که جراحی مجرب است، تماس گرفته و او را برای عمل دعوت میکند و ...
رحیم رحیمی پور
در سال 1336 در شهر اصفهان به دنیا آمده است. از 16 سالگی به انجمنهای شعرای اصفهان رفته و به کارهای هنری، به خصوص ادبیات علاقه پیدا کرد. در سال 57 در رشته علوم آزمایشگاهی دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی شروع به تحصیل کرد. وی در سال 59 با تعطیلی دانشگاهها تحصیل را رها کرده و با جمعی از دانشجویان انجمنهای اسلامی دانشگاهها شروع به فراگیری سینما کرد. در سال 63 اولین فیلم خود به نام «دوله تو» را ساخت، فیلمهای دیگر او عبارتند از: اتاق یک (1365)، الماس بنفش (1368) و انفجار در اتاق عمل (1370).